من بر سر حادثه ها می روم . تا به کجا می روم؟
تا به خدا . تا بگویم با او این چگونه آدمی هست که آفریدی؟
هرکس به اندیشه ای ، روشی ، رفتاری. وه چه وجودی ! چه خلقتی ! چه شری!
من در این خاک سیاه به مهر تو بیدارم .
خدا تو کجای کاری؟ این شگفت خلقت خود را برای چه در این خاک رها کردی ؟
همه در آشوب . همه در سر ،تخریب. همه جا درغوغای ماتم و غم. همه در پریشانی . همه در سودای دیوانگی . ای خدای دانا تو کجای کاری؟
تو ,کاری؟ ,کجای ,دانا ,خاک ,سر ,کجای کاری؟ ,تو کجای ,همه در ,ای خدای ,دانا تو
درباره این سایت