محل تبلیغات شما

پایم شکست در توطئه انسانها . دستهایم شکست در خاموشی گدایان راه.

دستهایم را باز می کنم به شوق نور. در افق شبناک دور. به امید چمن زارهای بیدار که در دایره افق می آیند . نزدیک می شوند و مرا درشوق نور در پناه می گیرند.

اما نور کو؟ کجا رفت؟

در افق ناکام به شب دریا فرو افتاد.

جلوه های نور مرا برمی تاباند. در سحر گاه دگر .

و صدای آشنای نا آشنایی از افقِ سحرگاه دور فریاد بر می دارد که انسان کو؟ 

اندیشه های خشکیده

به امید چمن زارهای بیدار

دیوارها ،نوشته ها، صفحه های سپید

نور ,افق ,چمن ,مرا ,بیدار ,زارهای ,به امید ,نور در ,زارهای بیدار ,امید چمن ,چمن زارهای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افکار " دانشجویـی " یک دختر تـورکمن